نویسنده: احمد پاکتچی
جهان اسلام با توجه به گستره وسیع جغرافیایی، در عین اینکه از تنوعی بسیار در زبان‌ها برخوردار است، ویژگی‌های فرهنگی مشترکی بر محور دین دارد که زمینه اشتراک در بسیاری مفاهیم و به تبع واژه‌های مربوط را فراهم می‌سازد. پیش از همه باید به واژگان دینی توجه کرد که گاه مستقیماً از قرآن گرفته شده و گاه از کاربردهای موجود در روایات و اقوال عالمان دینی نشأت گرفته است. در شمار واژه‌های قرآنی باید از نمونه‌هایی چون قیامت و صراط در مباحث اعتقادی، و دعا و زکات در مباحث عبادی یاد کرد که در زبان‌های اسلامی همه گیر است. از تعابیر پسین نیز واژه‌هایی چون تقدیر از مصطلحات متکلمان، طهارت از مصطلحات فقها و مرید از مصطلحات صوفیه به همان اندازه همه‌گیر شده‌اند.
شمار قابل ملاحظه‌ای نیز از واژگان دینی وجود دارند که دارای مابه ازای بومی در زبانی اسلامی هستند و ممکن است در آن زبان جذب نشوند، اما در زبان‌های دیگر به کار می‌روند. به عنوان نمونه، وجود واژه بهشت کمتر به واژه عربی جنت در فارسی میدان استعمال داده است، ولی در دیگر زبان‌های اسلامی مانند ترکی واژه اصلی است. (1)
این عدم جذب ممکن است مقطعی باشد و در دوره دیگری امکان جذب فراهم گردد. مثلاً در گذشته، فارسی زبانان از تعبیر اهریمن به جای شیطان و دوزخ به جای جهنم بیشتر بهره برده‌اند و امروز به معادل‌های عربی آن گرایش بیشتری دارند. در زبان‌های کلاسیک اسلامی، اصراری وجود داشته است مبنی بر اینکه وامواژه‌های عربی با همان رسم‌الخط اصلی مکتوب شوند؛ اساساً فلسفه حفظ برخی از حروف الفبا مانند "ض" در خطوط اسلامی همین بوده است. درباره واژه‌هایی که دارای دو صورت عربی هستند، مانند سجود و سجده، زبان‌های اسلامی به یک اندازه پذیرش نشان نداده‌اند. به عنوان نمونه در آذربایجانی، واژه سجده به کار رفته و از واژه سجود استفاده نشده است. (2) همچنین میان صوم و صیام، در زبان‌های دیگر چون سواحلی از منشأ صوم واژه saumu کاربرد یافته است. (3)
گفتنی است برخی از واژه‌های عربی در زبان‌های اسلامی معنایی اخص از معنای اصلی می‌یابند؛ در این باره می‌توان به واژه "اداء" (4) که به "نماز" در سواحلی تخصیص یافته، (5) یا واژه قباحت که در زبان پماکی به معنای گناه و بزه به کار رفته است. (6)
در زبان‌های کلاسیک اسلامی، اصراری وجود داشته است مبنی بر اینکه وامواژه‌های عربی با همان رسم‌الخط اصلی مکتوب شوند؛ اساساً فلسفه حفظ برخی از حروف الفبا مانند "ض" در خطوط اسلامی همین بوده است. این رسم نوشتاری خود سبب گشته است تا تفاوت‌های موجود در تلفظ واژگان، به نوشتار آن راه نیابد و مشترک بودن واژه‌ها را خدشه‌دار نسازد. بدین ترتیب برای فردی آشنا با زبان عربی، این امکان وجود داشت تا در متون نوشته شده به زبان‌های مختلف اسلامی، واژه عربی را از دیگر واژه‌ها بازشناسد. این ویژگی موجب می‌شد تا افزون بر وحدت خط که به عنوان نوعی پیوستار فرهنگی در جهان اسلام اهمیت داشت، (7) سنت‌های املایی و حفظ اصالت واژه‌ها نیز عاملی مکمل بر این پیوستار باشد. باید توجه داشت که تغییر خط از عربی به لاتینی و سیریلی در برخی زبان‌های اسلامی مانند بوسنیایی و ازبکی از یک سو، و اصلاحات اساسی در شیوه‌های نوشتار در برخی دیگر از زبان‌ها که هنوز از الفبای عربی استفاده می‌کنند، مانند اویغوری، از سوی دیگر پایبندی به ضبط اصل واژگان را منتفی ساخته است؛ اما هنوز این پایبندی در زبان‌های مانند فارسی و اردو دیده می‌شود. حتی در مواردی که واژه هم از حیث تلفظ و هم معنا از اصل عربی فاصله می‌گرفت، ضبط اصلی واژه که بر اساس سنت‌های املایی حفظ می‌شد، صورتی نامأنوس به خود می‌گرفت. از آن جمله باید به واژه عورت عربی در زبان آذربایجانی اشاره کرد که از حیث تلفظ به arvad و از حیث معنا به "زن" و حتی "همسر" تغییر یافته بود، اما تا پیش از اصلاحات اخیر به همان صورت اصلی عربی نوشته می‌شد. (8)
در زبان‌های کلاسیک اسلامی به ندرت می‌توان مثال‌هایی مانند مزگت فارسی (مسجد) را یافت که در آن صورت اصلی واژه دگرگون شده و قابل بازشناسی نباشد. (9) باید توجه داشت که تغییر خط از عربی به لاتینی و سیریلی در برخی زبان‌های اسلامی مانند بوسنیایی و ازبکی از یک سو، و اصلاحات اساسی در شیوه‌های نوشتار در برخی دیگر از زبان‌ها که هنوز از الفبای عربی استفاده می‌کنند، مانند اویغوری، از سوی دیگر پایبندی به ضبط اصل واژگان را منتفی ساخته است؛ (10) اما هنوز این پایبندی در زبان‌های مانند فارسی و اردو دیده می‌شود.
افزون بر واژه‌ها، در زبان‌های اسلامی گاه تعبیراتی به صورت مرکب یافت می‌شود که دارای اصلی عربی است، مانند آنچه از لاتین در زبان‌های اروپایی قابل مشاهده است. در این باره می‌توان از برخی شعارها و تعبیرات دینی و فرهنگی مانند "لا اله لا الله"، "سلام علیکم" و از برخی تعبیرات فنی یاد کرد که گاه ترکیبی ناقص و گاه جمله‌ای کامل هستند؛ ترکیبات فقهی - حقوقی مانند حقوقی "اذا تعارضا تساقطا" و "الضرورات تبیح المحظورات"، (11) ترکیبات فلسفی مانند "ترجیح بلا مرجح" و "النفس فی وحدته کل القوی" (12) و البته تعبیرات عرفی در محاورات روزمره مانند "ان شاءالله" و "الخیر فی ما وقع". (13)

نمایش پی نوشت ها:
1. Kocabay, 1963, p. 130.
2. بهزادی، 1382، ص 674؛ پیفون، 1361، ص 213.
3. Polikanov, 1997, p. 589.
4. adaa.
5. Polikanov, 1997, p. 4.
6. Karakhotsa, Pomakiko...., 1995.
7. نک: پاکتچی، 1384، ص 146 بب.
8. مثلا بهزاد، 1382، ص 92؛ پیفون، 1361، ص 18.
9. برای کاربرد، نک: حدود العالم، 1362، ص 91، جم؛ اسفراینی، 1375، ج2 ص 490؛ ترجمه تفسیر طبری، 1356، ج1 ص 277، ج2 ص 373، جم
10. Sadvakasov, 1989, pp. 33-40.
11. جعفری لنگرودی، ترمینولوژی، ص 773، 775.
12. سجادی، 1361، ص 154، 600.
13. معین، 1371، ج4 ص 21، 31.

منبع مقاله :